اولین ورودت به تالار عروسی
کیارش شیرینم دیشب شب عقد دخترخاله المیرات بود ، ما هم همه تالار دعوت بودیم و تو برای اولین بار به تالار می اومدی با خودم فکر می کردم با این سر و صدای موسیقی چه عکس العملی نشون میدی که خداروشکر خیلی خوب کنار اومدی حتی خوشت می اومد و بازیگوشی می کردی بیشتر تو کریر بودی و تابت می دادم بعد با بابایی رفتیم عکس انداختیم با عروس و دوماد تو اون سرو صدا خوابیدی یه بار بهت شیر دادم یه بار هم پوشکتو عوض کردم پی پی کرده بودی همه هم قربون صدقه ات می رفتند .
ایشالله یه روز جشن دامادی خودتو من و بابایی بگیریم عزیزم
امروز هم برای دومین بار بردمت حموم ولی خیلی زود اوردمت بیرون آخه قبل از تو خودم دوش نگرفتم برای همین حموم سرد بود و بخار نداشت برای همین ترسیدم سرما بخوری زودی اوردمت بیرون و بعد هم خوابیدی و من دارم برات می نویسم راستی همیشه خانم بزرگت کمکم می کرد ولی اولین بار بود که بابات باهامون همراه شد ....آخه خانم بزرگ وقتی مطمئن شد که می تونم رو سرت آب بریزم و تنهایی حمومت کنم دیگه تورو سپرد به خودم و دیشب رفت خونه خاله اکرم تا چند روز اونجا بمونه
حالا همش دلم پبشته و دارم دعا می کنم که خدایی نکرده سرما نخوری خدا نکنه خدا نکنه خدا نکنه