چهار ماه و ده روزگیت مبارک کیارش مامان

خوشگل مامان در واقع الان 4 ماه و 15 روزت شده و من وقت نمی کردم بیام بنویسم دقیقا یه روز قبل از 4 ماه و 10 روزگیت اینقدر گریه و بهونه می گرفتی دیگه نگــــــــــــــــو ، منم برای اینکه یه کم وقت بگذره برای اولین بار کالسکه اتو از تو خونه اوردم بیرون با هم رفتیم دور زدیم بماند که کوچه گلی سنگلاخ داشت و با چه مشقتی خودمونو رسوندیم به آسفالت ، و تو این مراحل یه موقعی هایی کالسکه رو روی سرت میذاشتی و گریه می کردی ، یه بار بغلت کردم و دبعد گذاشتمت داخل و بهت پستونک دادم و تو باز بهونه می گرفتی تا اینکه رسیدیم خونه خاله فری ، خونه خاله 7 دقیقه با خونه ما فاصله داره ، اونجا هم نیم ساعتی چرت زدی و بیدار شدی و یه کم می خندیدی و یه کم گریه می کردی ، این روزها منم خیلی اعصابم از گریه هات بهم میریخت بعضی اوقات می نشستم گریه می کردم .

خلاصه با بابایی باهات صحبت می کردیم که دیگه فردا 4ماه و 10 روزت میشه دیگه نباید زیاد بهانه بگیری و کمتر گریه کنی ف تو هم فکر کنم به حرف ما گوش کردی چون از فرداش کمتر گریه می کردی....عاشقتم پسر خوشگلم

تو این روزها گذاشتمت تو روروئک و تو دوست داری ، پاهات هنوز به زمین نمیرسه ، وقتی باهاش تو خونه دور می زنیم خیلی خوشت میاد هلوی مامان.

کولر هال هم خراب شده و ما چند روزیه توی اتاق تو می خوابیم و تورو هم روی تختت می خوابونیم ف البته هنوز مستقل نشدی جوجه مامان

راستی این روزها قان و قون می کنی اینقدر خوشگل صدا در میاری دلم میخواد درسته قورتت بدم مخصوصا بعد از شیر خوردنت وقتی شکمت سیر میشه آوازت شروع میشه منم صداتو ضبط کردم وقتی دوباره برات میذارم و می شنوی دوباره شروع می کنی و صدا در میاری

الان از خواب بیدار شدی برم تا بهت شیر بدم

خیلی دوست دارم گنجشکک