معلق زدی عزیز مامان
قربووووووووووووووونت بشم عزیزم ، نیم ساعت پیش بود من و تو روی تخت دراز کشیده بودیم و من کنارت اسباب بازی گذاشته بودم ، خودتو کج می کردی و با صدای خاص خودت اونارو می گرفتی و متعاقبا اونارو می خواستی تو دهنت بذاری ، بعد خسته شدی و روتو سمت من کردی و کمی منو نگاه گردی و دستای کوچولوتو و گذاشتی توی دهنت و مشغول خوردنشون شدی و من همینطور نگات می کردم و دلم می خواست قورتت بدم ، دنبال دوربین گشتم تا از این ژست بامزه ات یه عکس بگیرم ولی اطرافم نبود ، اگه از جام بلند میشدم تو هم سمت حرکت منو دنبال می کردی ، برای همین همینطور فقط خواستم نگات کنم که یهو دیدم تو حتی باسن خوشگلتو هم برگردوندی و و بعد دستات و خیلی آروم معلق زدددددددددی ، فدات بشم شیرین عسل من ....منتظر این حرکتت بودم خیلی خوشحال شدم دیدمش و بلافاصله برای بابایی زنگ زدم و بهش گفتم و اونم قربون صدقه ات رفت