کیارشکیارش، تا این لحظه: 12 سال و 6 روز سن داره

دنیای من و کودکم

من و تو در حمام

جوجه جوجه ای مامان امروز برای اولین بار من و تو تنهایی با هم رفتیم حمام چه کیفی هم داشت و تو برای خودت با اون نهنگ پلاستیکی بازی می کردی تا من خودمو شستم و بعدشم نوبت تو کوچولو رسید و حسابی شستمت و تو همش می خواستی آب و که از دوش می اومد بگیری ولی نمی تونستی الانم داری نق می زنی و خودتو به من و لپ تاپ می رسونی تا بهت توجه کنم با اینکه بابایی پیشته و یه کم که بهت توجه می کنم زودی می خندی و دوست داری باهات بازی کنم منم همین کارو می کنم قربون اون صدای بلبلی ات بشم مامانی خیلی خوشگل در میاریش امروز رفتیم آرایشگاه خاله اکرم تو اونجا کمی خوابیدی و بازی کردی بعد هم رفتیم بازار من برات یه اسباب بازی ماشین که دور خودش می چرخه خریدم با یه دون...
12 دی 1391

تلاش برای رو زانو ایستادن

ای خوشگل مامان از دیروز تا بحال می بینم داری تلاش می کنی تا روی زانوت هم بایستی خیلی برام جالب و هیجان انگیز بود آخه تا به حال با این صحنه توی عمرم مواجه نشده بودم تلاش یک کودک برای چهار دست و پا رفتن واقعا موقع دیدن این صحنه ها به بزرگی خدا فکر می کنم خدایا شکرت که به من این نعمت و دادی هزاران بار ازت ممنونم  
28 آذر 1391

روزمرگی

جیگل جیگل مامان تو این 2 هفته که نتونستم برات بیویسم 1 هفته اش اینترنت نداشتیم و 1 هفته هم فرصتی نداشتم آخه تو خیلی خوابت کم شده و منو همیشه پیش خودت می خوای الانم داری جلوی بابات حسابی دست و پا میزنی و آب دهنت و پف می کنی بیرون و انرزی صرف می کنی و عرق می ریزی وای مامانی اگه بدونی چقدر پیشرفت کردی  تو سینه خیز رفتن حسابی برای خودت معلق می زنی و بعدش تند تند میری و منم دنبالت تا بگیرمت و تا سرت به جایی نخوره مخصوصا وقتی جلوی تلویزیون میذارمت باید مواظب باشم تا سرت و به میز تلویزیون نزنی وای خدا عجب سرعتی هم میری باید زودی خودمو برسونم بهت قربون اون دست و پای کوچولوت بشم وقتی هم خودتو به چیزی نی رسونی سریع کنجکاوی می کنی و اونو...
27 آذر 1391

خداحافظ پستونک

  خوشگل مامان دیگه پستونک دوست نداری آآآآآآآآآآخ جووووووووووون وقتی میذارم تو دهنت جیغ می کشی و روتو اونطرف می کنی یعنی نمیخواااااااااااااام فدات بشم عشق مامان  خیالمو راحت کردی به این فکر می کردم که چطوری این عادتو از سرت بردارم و نکنه مثل بعضی از بچه ها تا 7 سالگیت بخوریش حالا خیالم راحت شد الانم داری برای خودت سینه خیز می ری و دور خودت می چرخی و میای به سمت لب تاپ و من هی اینو این طرف و اون طرف میذارم تا از دسترست دور باشه ...
14 آذر 1391

پایان مسافرت

بالاخره مسافرت تموم شد و ما به شهرمون برگشتیم توی هواپیما کمی گریه کردی البته کمی که نه یه خورده اونجارو گذاشتی روسرت بعد هم خوابیدی و باید با ماشین حدود 2 ساعت می اومدیم تا به اینجا برسیم خداروشکر شب بود و تموم راه خوابیدی صبح جمعه اینجا بودیم و مراسم شیرخواران علی اصغر نرفتیم ولی عمه ات برات لباس سبز گرفت و با چفیه منم برات پوشوندم و بردمت حسینیه و گذاشتمت توی گهواره ......چون هم سن علی اصغر 6 ماهه بودی خیلی دوست داشتم این کارو انجام بدم و دادم و خوشحالم توی گهواره خوشت اومده بود و ساکت بودی و جیکت در نمی اومد عکس انداختم و اومدم تو ماشین و تو خوابیدی اخه بدجور خوابت می اومد امیدوارم هیچ مادری داغ به این بزرگی و نبینه خدای بزرگم...
7 آذر 1391

پسرکم غذا خور شده

درست روز 23 آبان که 6 ماهگی و تموم کردی اولین غذاتو هم خوردی برات فرنی درست کردم عشق کوچولوم و تو خیلی بامزه و بااشتها خوردی ، خدایش دلم می خواست قورتت بدم عسل مامان ، خیلی خوشحال شدم که دوست داشتی و خوردیش ایشالله که همش گوشت تنت بشه عزیزکم با اون لپای بامزه و آویزونت هی به کاسه ات نگاه می کردی و من یه بشقاب گذاشته بودم زیر کاسه و تو اول اونو شروع کردی به گرفتن و خوردن و بعدش هم قاشق تو ول نمی کردی کیارش عاااااااااااااااااااااشقتم   ...
25 آبان 1391

7 ماهگی کیارش مامان

جیگل طلای مامان 6 ماهت پر شد و قدم به 7 ماهگی گذاشتی باورم نمیشه به این زودی گذشت و 6 ماهگی ات تموم شد قربونت بشم عزیزم   عاشقتم عشق کوچولوی مامان تو تو این ماهی که گذشت دندون دراوردی اونم 2 تاااااااااااااااااااااا سوار کالسکه شدی تو حیاط دورت می زنم و اینقدر احساس آرامش می کنی که خوابت می بره اومدیم با هم مسافرت خونه آقابزرگ و خانم بزرگ روی صندلی غذات نشوندمت معلق زدی حسابی باهامون حسابی به قهقهه می خندی صدای گریه ات خیلی عوض شده و من عاشق این صداتم وزنت تو این ماه 8کیلو 600 بوده عزیزم خلاصه که عاشقتم و خیلی دوست دارم   ...
25 آبان 1391

دندانپزشکی

خوب کوچولو این خاطره روز سومی که اومده بودیم مسافرت و من باید می رفتم دندانپزشکی تا دندونامو چک کنم ، من و تو بابایی و خانم بزرگ راهی شدیم ، خانم بزرگ نزدیک مسجدی برای خوندن نماز ظهر پیاده شد و خودمون 3 تایی رفتیم مطب ، به موقع رسیده بودیم ولی 25 دقیقه بعد من رفتم داخل و تو همش اهه اهه می کردی و دوست نداشتی اونجا بمونی بابایی تورو می برد بیرون تو راه پله ها سرگرمت می کرد آقای دکتر هم از سرو صدای بچه خوشش نمی اومد و مارو بیشتر استرسی می کرد ، خلاصه رفتم داخل  و برام بی حسی زد از دکتر خواستم تا برم به کوچولوم شیر بدم تا دنونام بی حس بشه اومدم بهت شیر دادم و بعد هم دوباره صدام کرد تا برم داخل و 2تا از دندونامو درست کرد شد 160 تومن (محض اطل...
25 آبان 1391

تلاشت برای سینه خیز کردن

جیگل مامان 16/8/91 وقتی از خواب خوش صبح بیدار شدی و در حال بازیگوشی بودی دیدم خودتو دمر کردی و برای گرفتن پستونکت باسن کوچولوتو و تکون میدادی به سمت جلو و تلاش می کردی بری بگیریش قربون دستای کوچولوت بشم وقتی صبحا از خواب بلند میشی چون سیر از خوابی خلی سرحالی و تا نیم ساعت هیچ حرفی نمی زنی و نق هم نمی زنی عاشقتم عشق کوچولوم ...
22 آبان 1391

پمپرز شماره 3

جوجه مامان 17/8 /91 پمپرزتو عوض کردم و شماره 3 پات کردم برای ثبت می نویسم که قیمت یه پمپرز 46 تایی شماره 3 ، 37  تومنه و پمرز شماره 1و 2 و 64 تایی 30 تومن بوده حالا بعد باید در زمان خودت ببینی که چقدر شدند ؟ قربون اون باسن کوچولوت بشم ...
22 آبان 1391