کیارشکیارش، تا این لحظه: 12 سال و 6 روز سن داره

دنیای من و کودکم

دایی جواد و خنده های تو

1391/5/26 22:05
نویسنده : مامانی
203 بازدید
اشتراک گذاری

امروز ظهر از خواب بیدار شدی البته یه چند باری عوضت کردم و شیر خوردی بعدش یه کم بازیگوشی کردی و من کتابتو باهات کار کردم بعد برای خاله ناهید زنگ زدم و با پرستو کوچولوی 2 ساله هم حرف زدیم تو در عین صحبت های ما بغلم بودی برای خودت به اطراف نگاه می کردی و ذوق می کردی و صدا در می اوردی و خاله صداتو از پشت تلفن می شنید ، بعدش هم یه کم به تلویزیون نگاه کردی دیگه خسته شدی دوباره ممه خوردی و خوابیدی

بعدازظهر دایی جواد از شهرش اومد اینجا پیش ما وقتی رسید اول رفت خونه اون یکی خاله ، بعد با دختر خاله اومدند پیش ما تو تازه نیم ساعت خوابیده بودی و از خواب بیدار شدی ، دایی اومد بالای گهواره ات تو چشاتو باز کردی دایی قربون صدقه ات رفت ، خوشحال شدی باهاش کلی خندیدی و خنده های صدادار در می اوردی خیلی ذوق کردم صدای نازتو می شنیدم دایی کلی باهات بازی کرد و من هم کلی عکس گرفتم ازتون بعد دیگه دایی رفت تو هم خسته بودی من گذاشتم روی تشک بازی و تو به آهنگی که از تلویزیون پخش میشد نگاه کردی و خوابیدی ، بابات اومد افطاری خورد دوباره بیدار شدی و بازیگوشی . الانم گرفتی خوابیدی

دوست دارم فرشته زیبای منقلب

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (1)

هدی مامان پرهام
26 مرداد 91 22:10
عزیزم پایدار باشی



ممنونم هدی عزیز