کیارشکیارش، تا این لحظه: 12 سال و 6 روز سن داره

دنیای من و کودکم

کیـــــــــــــــــــارش + پمپرز شماره 2

کیارش عسل مامان چند روزی میشه متوجه شدم وقتی صدات می کنیم کاملا اسم خودتو متوجه میشی و روتو برمیگردونی سمت صدا ، چندین بار بابایی صدات کرد  و من نگات می کردم ، امشب هم خاله اکی اومده بود اینجا و اسم قشنگ تورو به زبون می اورد و تو بهش نگاه می کردی یعنی روتو بر می گردوندی فدات بشم الهی که دیگه اسم خودتو می شناسی   مامان جون 10 روزی میشه پمپرز شماره 2 برات می بندم خیلی بهتره دیگه در نمی زنی و پی پی از پشت پمپرز بیرون نمیاد، آخه دیگه ماشالله برای خودت بزرگ شدی و اون برای باسن کوچولوت کوجیک شده بود. دوست دارم کوچولوی مامان
26 شهريور 1391

گرفتن اشیاء و خوردنشون

هنوز یک هفته ای از گرفتن چیزهای مختلف با اون دستای کوچولوت نگذشته که دیروز دیدم وقتی عروسک و یا هر چیزی و مقابلت می گیرم تمایل داری به سمت دهنت ببری ، خیلی برام جالب بود منتظر این حرکتت بودم و وقتی دیروز دیدم خیلی ذوق کردم ، دیروز که بابایی اومده بود من تورو روی تخت خودمون شیر دادم و تو بعد از خوردن از خوشی و سرحالی زیاد در حال آواز خوندن بودی ، دور دهانتو با دستمال کاغذی پاک کردم و تورو وسط تخت تنها گذاشتم و رفتم یه سر به آشپزخونه بزنم ، دوباره برگشتم تا بهت یه سری بزنم دیدم اون دستمال که پایین پات بود و برداشتی و داری می خوریش منم سریع اونو از دستت گرفتم و تو بهم می خندیدی ...فدات بشم الهی   ...
26 شهريور 1391

اولین قهقهه تو با بابایی

پسر خوشگل مامانی 5 شنبه ای که بابا از سرکار اومده بود ، تو توی بغل من بودی و بابا اومد کمی باهات بازی کرد و خندید و تو هم از کارهای اون کلی براش به قهقهه خندیدی هم من خیلی تعجب کردم هم بابایی ، اینقدر ذوق زده شده بودیم که نگو ، بابایی بیشتر باهات بازی کرد و تو هم بیشتر قهقهه میزدی فدای اون خنده هات بشم من ......ایشالله لبت همیشه پر از خنده باشه و بتونی خنده رو هم به لبای بقیه بیاری ...
26 شهريور 1391

اولین گرفتن

کوچولوی مامان امروز داشتم باهات بازی می کردم و عروسکاتو به نوبت بهت نشون میدادم و تو به صداهاشون گوش می کردی و حسابی دست و پا میزدی .... از ذوق زیاد لباستو می کشیدی این کشیدن لباس جز کارهای جدیدته ، قبلا اگه چیزی جلوت می گرفتم تا بهشون دست بزنی  ویا اونو ازم بگیری بیشتر نگاه می کردیشون ولی امروز دیدم خیلی دستتو به سمت عروسکات دراز می کنی برای همین یکیشو نزدیک تر اوردم و خیلی برام جالب بود که تو با اون دستای کوچولوت اونو گرفتی و دست دیگه ات و اوردی جلو و با 2 انگشت گرفتیش و می خواستی بذاریش توی دهنت ، دوباره عروسک و ازت جدا کردم و تکرار کردم و تو همون کارو انجام دادی خیلی ذوق کردم و فوری ازت عکس و فیلم گرفتم . کیارش مامان امروز کلی ...
17 شهريور 1391