اولین گرفتن

کوچولوی مامان امروز داشتم باهات بازی می کردم و عروسکاتو به نوبت بهت نشون میدادم و تو به صداهاشون گوش می کردی و حسابی دست و پا میزدی .... از ذوق زیاد لباستو می کشیدی این کشیدن لباس جز کارهای جدیدته ، قبلا اگه چیزی جلوت می گرفتم تا بهشون دست بزنی  ویا اونو ازم بگیری بیشتر نگاه می کردیشون ولی امروز دیدم خیلی دستتو به سمت عروسکات دراز می کنی برای همین یکیشو نزدیک تر اوردم و خیلی برام جالب بود که تو با اون دستای کوچولوت اونو گرفتی و دست دیگه ات و اوردی جلو و با 2 انگشت گرفتیش و می خواستی بذاریش توی دهنت ، دوباره عروسک و ازت جدا کردم و تکرار کردم و تو همون کارو انجام دادی خیلی ذوق کردم و فوری ازت عکس و فیلم گرفتم .

کیارش مامان امروز کلی برات رقصیدم و تو با شادی بهم نگاه می کردی و دست و پا میزدی خیلی چهره ات شاد بود به بابایی هم گفتم اونم بکم خودشو تکون داد و تو هردومونو نگاه می کردی  .........عاشقتم عزیزم

خدای مهربونم ممنون از اینکه موجود زیبایی به نام انسان خلق کردی و ممنون این موهبت و به من دادی که شاهد رشدش باشم