21 ماهگی کیارش (وارد 22 ماهگی )
حالا بریم سراغ 21 ماهگی شیرینم
و بگم برات که توی این ماه چه کارهای بامزه ای انجام دادی و چه کردیم و کجا رفتیم
اولین روز ورودت به 22 ماهگی من می خواستم کاسترول گوشت درست کنم و خمیر باید درست می کردم و تو خیلی دوست داشتی و همش می خواستی تو ورز دادن و خمیر پهن کردن با وردنه کمک کنی
روز 24 بهمن ف من امتحان ارشد داشتم و من و تو بابایی رفتیم بندر عباس امتحان دادم ، با اینکه نخونده بودم و دولیتی هم بود ولی باز شرکت کردم ، 3 ساعت رفت و 3 ساعت هم برگشت یه کم خسته شدیم ولی خوب و تنوع
روز 25 بهمن هم که جمعه بود با خاله ها کباب درست کردیم و رفتیم خونه باغ نزدیک لنگه و خوش گذروندیم و چون چند روز قبل بارون شدید اومده بود و گِل ها با اینکه ترک داشتند هنوز ولی یه کم به صورت گل در اومده بودند و گذاشتم تو یه کم بازی کنی و با مامان مرضیه ات هم خوش گذروندی
از شنبه یعنی فرداش مامان مرضیه و بابا حسن به مدت یک هفته مهمان خونه ما بودند و تو حسابی استفاده کردی و با مامان مرضیه بازی کردی و حتی به من می گفتی بیوم بیوم ، یعنی از اتاق برو بیرون و مزاحم بازی مون نشو :(
27 بهمن دوباره دور دوم خوردن قطره بود و بازم تو صبحش خواب بودی و با بابایی بردیمت مرکز بهداشت و قطره و خوردی
29 اسفند روز عشق ایرانی هم رفتیم خونه خاله اکی و کیک مخملی درست کرده بود و به ما کادو داد J
تو هم کیکی بریدی و شمع های اطراف میز و خاموش می کردی
30 بهمن با مامان مرضیه و بابا حسن رفتیم خونه پدر و مادر بابایی و برای دیدن همیدیگر.
روز اول اسفند بالاخره رفتیم آتلیه و ازت عکس گرفتیم ، وای که دیگه من و دو تا خانوم عکاس دهنمون خشک شده بود اینقدر که باهات حرف زدیم و حواست و به سمت دوربین می کردیم ، یکی از ژست هاتو خیلی دوست دارم ، کراوات دامادی بابای و با یه کفش نو بابایی پوشیدی و کلاه شاپو سرت گذاشتی ، خلاصه که عکسات آماده شد و دو تاشو گذاشتم رو دیوار و یکیش هم مگنتی برای روی یخچال و چند تا هم چاب کردم دادیم به خانواده نزدیک
تو هفته اول اسفند یه روز با هم رفتیم پارک قلعه پرتغالی های کنگ و کنار ساحلش قدم زدیم و تو کیف کردی و یه روز هم رفتیم بازار و خرید ، یه شب هم رفتیم با خانواده شام بیرون و من و تو و فاطمه دختر خاله ات همش تو پارک بودیم تا شما بازی کنی ، یه کم هم با خاله سودی و مامان مرضی رفتی دور زدی ، یه روز هم من رفتم آرایشگاه خاله و موهامو کوتاه کردم ، آخر هفته هم عمو کریم از کیش و زن عمو هم از شیراز اومده بودند و ما دور هم بودیم و ناهار جمعه هم رفتیم پیششون و کباب خوردیم و اون روز موهای بابایی و توی خونه کوتاه کردم البته زمانی که تو خواب بودی
هفته دوم یه رو زبا مامان مرضی دوباره رفتیم پارک قلعه پرتغالی ها و خیلی خوش گذشت و این هفته بابا حس اینا هم پیشمون اومدند و آخر هفته هم رفتیم نمایشگاه شیرینی و یه مقدار شیرینی خریدیم
کم کم ما هم گردگیری خونه رو شروع کردیم و تو از این کار خیلی خوشت میاد و همش در حال کمک کردن ما هستی ، تو هفته سوم بازم پارک قلعه پرتغالی ها و سطل بازی تو هم بردم و تو کمی ماسه بازی کردی و لذت بردی ، دایی جواد هم یه روز اومد پیشمون موند و یه روز هم رفتیم برات لباس عید خریدیم
توی این ماه برات دو تا جوجه خریدیم یکی زرد یکی قرمز ، تو باهاشون بازی می کردی آخرش خسته شدیم و تحویل خاله دادیم
توی این ماه می تونستی کلمه هارو به صورت 3 تایی کنار ه ردیف کنی البته تیکه تیکه ولی تلاشتو می کردی مثلا می گفتی بریم خاله اکی ، 3 تا کلمه و با تاخیر کنار هم قرار میدادی
مثل خود من قهوه دوست داری وخیلی استقبال می کنی طوریکه من برات نصف فنجون می ریزم و تو زود تموم می کنی و میای مال منو می خوری
لغت نامه کیارشی توی ماه 22
مسواک = میکا
کتاب = بکا
اتوبوس = اتوتو
گوش پاک کن = پوکایو
پرتقال = باقلا ( چون برات آب پرتقال می گرفتم و می گفتم آب پرتقال تو هم می خواستی اینطوری بگی می گفتی باقلا یعنی آب پرتقال )
یوسف = یوخوخ
شلوارک = هل هارک
اینجوری = اینجیو
تربچه = بوتوله
خیس = هیخ
دیوار = دیزار
سشوار = هوسالا
قهوه = گهوه
خروس = هلوخ
هواپیما = همایه
روزنامه = هوزازه
آبمیوه = آمایی
ناهار = ناسار
زیپ = هیپ
کوتاه = دوکا
تخم مرغ = جی جیوغ
هندونه = هیدیوم
دستمال = دتال
کالسکه = کا
سیب زمینی = هیزیوم
بستنی = بس
شکلات = هوخ
اینم از خاطرات ماه 21 کیارش عزیزم
عاشقتم جیگر مامان