کیارشکیارش، تا این لحظه: 12 سال و 6 روز سن داره

دنیای من و کودکم

تولدت مبارک کیارش مامان

1392/3/8 12:07
نویسنده : مامانی
361 بازدید
اشتراک گذاری

کیارش عزیزم عشق شیرینم بالاخره یکسال از بودنت گذشت نمی دونی تو این مدت از تو چقدر جان گرفتم ، پر از انرژی شدم و از غم و غصه دور و دورتر شدم بارها خداروشکر می کنم به خاطر وجود تو ، وجود پربرکت تو ، وجود اون دستهای کوچکت و اون نگاه نافذ و لبخند شیرینت چقدر به من قدرت داد ، قدرت زندگی و ایستادگی در مقابل بعضی فشارها و به جای تحمل کردن آنها ، کنارشون زدم و این نیرو از تو گرفتم ، بودنت برای من یه دنیا شور و عشق و به ارمغان اورد ، دستهای کوچولو و لپهای نرمت و می بوسم و ازتو ممنونم که در کنارم هستی ، از تو ممنونم که با وجود تو حس زیبای مادری و در روز مادر 91 چشیدم البته باید اعتراف کنم که اون روز این حسی و که بعد از گذشتن یکسال کسب کردم نداشتم الان می فهمم مادر شدن و فرزند داشتن چه حس نابیه ، از تو ممنونم که با وجود تو با عشق جدیدی آشنا شدم که حتی از عشق زن و شوهری هم بالاتره و من بدون هیچ واهمه ای می گویم عشق تو بالاترین عشق و تو زندگی من جا داره ، از تو ممنونم که در این یکسال با وجود اینکه سختی های زیادی هم داشت ولی کلی تجربه فرند پروری کسب کردم ، از تو ممنونم که با وجود تو تجربه درست کردن غذاهایی و که حس تنبلی نمیذاشت درست کنم و کسب کنم فقط به خاطر شکم کوچولوی تو ، از تو ممنونم با وجود تو من فقط اوقاتم و با کتاب های تربیتی و آموزشی کودکان پر می کنم و کلی درس جدید یاد می گیرم ، از تو ممنونم من و با مغازه های لباس کودک و اسباب بازی وصل کردی تا برای تو بخرم برای اینکه شیک بشی و از بازی با اسباب بازیها لذت ببری ، به خاطر بودنت از تو ممنونم .

کیارش جونم تولد تو دقیقا همون روز تولدت یعنی 23 اردیبهشت 1392 برگزار شد ، از هفته ها قبل همش توی اینترنت برات دنبال تم بودم که بالاخره تم رنگین کمان برات انتخاب کردم  و همه چیز های مورد نیاز  دانلود کردم ولی یهویی یه چیزی شنیدم که انرژی امو برای این کار از دست دادم و برات یه تولد کوچولو و خودمونی گرفتم و خیلی شلوغش نکردم ولی از روزهای قبل با خاله ها و دختر خاله برات 50 تا بادکنک باد کردیم و عکس های از 0 تا 11 ماهگی و تو خاله پرینت گرفت و روی مقواهای رنگی چسبوندم و اولین لباس سرهمی و کلاهی که پوشیده بودی و روی یه طناب کوچولو با گیره آویزون کردم و ساعت تولد تو و هم روی مقوا که ساعت 1 ظهر بود درست کردم و 3 تا 1 انگلیسی بزرگ هم بریدم و روش نوشتم اولین تولد کیارش و چسبوندم به لوستر و پنکه و بادکنک ها رو هم به صورت  ریسه ای بالای جایگاهت قرار دادم ، خاله هم از 2 روز قبل اومد حونه امون و کیک عدد 1 و برات درست کرد و با اسمارتیس تزیین کرد که خیلی خوشگل شد و خاله فری هم ترین نون و ماست و به صورت عدد 1 درست کرد که اونم خیلی ناز شده بود دست گلشون درد نکنه و منم که خودم همه این کارها و قبلا می تونستم انجام بدم ولی الان با وجود تو فقط باید وقتمو با تو سر کنم و اصلا فرصت این کارها و ندارم برای شام هم الویه و ساندویچ کالباس درست کردیم با تنقلات و اجیل و چیزهای دیگه ..... مهمونا کم کم از راه رسیدند ، اول خاله فری زودتر اومدو کلی کمکم کرد ، از چند روز قبل رفته بودم آرایشگاه و خاله اکی موهامو رنگ گذاشت شدم خرم سلطان همه می گفتند بهت اومده قرار بود روز تولدت بریم آتلیه عکس بگیریم هم عکاسی وقت نداد و هم خودم وقت نمی کردم و همه کارها و خاله فری انجام داد ، مهمون دوم زن عمو هما و پسرعمو امیر محمد و مهمون بعدی خاله اکی و شوهرخاله و بعد هم خاله سودی و بعد هم مامان بزرگ و عمه لیلا و دختر عمه یاسمن و نیلوفر و بابایی هم که خونه بود ، کم کم اهنگ تولدت مبارک و گذاشتیم و تولد و شروع کردیم شما با اینکه خوابت می اومدو خونه شلوغ بود نمی تونستی بخوابی ولی خداروشکر خیلی خوب همکاری کردی ، جالب بود تا اهنگ گذاشتیم شروع کردی به دست زدن و همه هم مشغول عکس گرفتن ، کیک اوردیم و شمع 1 گذاشتیم و روشنش کردیم تا شروع به خوندن کردیم که بیا شمعارو فوت کن سریع حالت  فوت کردن به لبای کوچولوت دادی و هی فوت می کردی ولی فوتت خیلی قدرت نداشت برای همین من کمکت کردم و شمع یکسالگی تو فوت کردم عزیزم ایشالله شمع 120 سالگی تو در صحت کامل فوت کنی ، بعدش با هم رقص چاقو کردیم اخه بقیه ناز می کردند خودمون دو تا پاشدیم رقصیدیم و کیک بریدیم و کیک خوردی و چقدر هم دوست داشتی چایی بخوری در واقع سهم 1 فنجان منو خوردی ، نوش جوووووووونت عزیزم ، بعدش شام نوش جان کردیم و کادوها داده شد ولی مراسم باز کردن انجام نشد آخه مهمانها در اخرین لحظه هدیه دادند و ما هم فقط دریافت کردیم و کیف کردیم بیشتر برات پول اومد و هدیه من و بابایی هم هفته دیگه به دستت میرسه آخه شب قبل رفته بودیم برات موتور شارژی سایز یکسال بخریم متاسفانه تموم کرده بود گفت هفته اینده میرسه خیلی دلم گرفت و ناراحت شدم اخه شب تولدت ما هدیه نداشتیم بهت بدیم شرمندم پسر کوچولوی مامان . در پایان هم مهمون های عزیز روی برگه ای یادگاری برای کیارش جون ثبت کردند و روز تولدشو تبریک گفتند و این بود تولد کیارش کوچولوی مامان .

پی نوشت : 1 هفته اینترنت قطع بود الان برات ثبت کردم عزیزم

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (1)

مامان یاشار
3 خرداد 92 10:36
تولدت با تاخیر مبارک عزیز دل خاله. بزرگ شدنت، مرد شدنت مبارک . ایشالا 120 ساله بشی عزیزم. دست مامانی و خاله ها هم درد نکنه کلی برات سنگ تموم گذاشتن

مرسی خاله نسترن مهربون

داداش یاشاری منو هم ببوووووووووووس 10000 تا