کیارشکیارش، تا این لحظه: 12 سال و 6 روز سن داره

دنیای من و کودکم

این روزهای پسرم

1391/11/4 22:05
نویسنده : مامانی
223 بازدید
اشتراک گذاری

کیارشم این روزها داری شیرین و شیرین و شیرن تر میشی طوری که من همش دوست دارم درسته قورتت بدم و دوباره بذارمت تو شکمم خوردنی ماماانماچ

کارهایی که انجام میدی خیلی راحت روی پاهات دو زانو می شینی و اطراف برانداز می کنی البته بعضی اوقات کمی تعادلت و از دست میدی

و مثل فرفره خودتو به میز tv  می رسونی و با اون پاهای کوچولوت خودتو بلند می کنی و می ایستی و همینطوری  tv  نگاه می کنی

دیگه خیلی راحت از روی یه دونه پله ای که وسط هال است و به سمت اتاق خواب میره میری بالا و خودتو به در حموم که نزدیکتره می رسونی

عاشق حمومی و تا درشو باز می کنم ذوق می کنی و دوست داری ببرمت داخل و بچرخونمت تا اطراف ببینی مخصوصا حموم داخل هال که کاشیاش قرمزه و چند تا مجسمه هم داره

اینقده بلا شدی که وقتی میخوام پمپرزت کنم غصه ام می گیره اخه همش می چرخی نمیذاری ،تازه بازی هام هم برات تکراری شده و سرگرم نمیشی

دیگه خیلی راحت میذارمت تو وانت و می شینی توش ونیاز به اون تکیه گاه که روش دراز می کشیدی نداری و خودمون 2 تایی میریم حموم و کیف می کنیم

همچنان برای 4 دست و پا رفتن تلاش می کنی ولی 2 قدم میری و دوباه سینه خیز میری

برای خوندن کتابت کم حوصله شدی و تا اونو به پایان برسونم باید کلی سرگرمت کنم

بغل منی دوست داری بری بغل بابایی و بلافاصله دوست داری بیای بغل من و دوباره بلافاصله دوست داری بری بغل بابایی!!!!!! هر دومونو هم زمان میخوای خیلی بامزه ای

چون هوا سرده جوراب پات می کنم ودیگه کمتر پاتو می خوری خیلی حیف شد این کارتو خیلی دوس داشتم

2 3 باره وقتی تو ماشین میشینی نق نمی زنی و اطرافت و نگاه میکنی و از این بابت خیلی خوشحالم امیدوارم ادامه داشته باشه

کلا دیگه همش باید دنبال تو باشم از بس دوست داری به همه جا سر بزنی و بعد هم هر چیزی و بذاری تو دهنت

وقتی میخوای ناز کنی یه گریه الکی میکنی و چشاتو جمع میکنی خیلیییییی بامزه میشی دلم میخواد قورتت بدم

کاملا اخه (به فتحه بخون مادر جون) به معنای کثیفه و می فهمی ولی گوش نمی کنی منو نگاه می کنی و دوباره میخوای بچشی

وقتی داری جوجو می خوری وقتی سیر شدی شروع می کنی به شیطوونی کردن و بعدشم گازم می گیری وقتی بهت می گم کیییییییییییییییارش نه و همراه با چاشنی اخم همرا میشه بهم لبخند پهنی میزنی اینگار نه اینگار دعوات کردم

این روزها آقابزرگ و خانم بزرگت از شمال اومدند پیشمون و تو خیلی پسر خوبی هستی و باهاشون بازی می کنی

خلاصه که عاااااااااااااااااااااشقتم عشق کوچولوی مامان

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)