کیارشکیارش، تا این لحظه: 11 سال و 11 ماه و 24 روز سن داره

دنیای من و کودکم

آب تنی در حیاط

سلام کوچولوی مامان عشق پاک و شیرینم چقدر تورو دوووووووست دارم چقدر از دیدن بازی کردنت لذت می برم، چقدر جدی بازی می کنی عزیزم چقدر از اینکه می بوسمت کیف می کنم ولی در خسرت اینم که تو هم منو ببوسی و فشارم بدی و بغلم کنی هر چی بهت می گم انجام نمیدی یعنی منو دوست نداری ولی من همچنان مشتاقانه منتظرم کیارش جونم دو روز پیش آب شهری قطع بود (اینجا به خاطر کمبود آب یک روز در میون آب داریم و باید آب و ذخیره کنیم تا در مواقع بی آبی استفاده کنیم) و اب منبع بالا که حسابی خورشید عالمتاب بهش می تابه و باز کردم دیدم چقدر گرم و نرمه ، تشت توی حیاط و پر از آب کردم و لباساتو در اوردم و گذاشتمت توی اب خیلی تعجب کردی و چیزی نمی گفتی فکر کنم شوکه شدی ...
6 تير 1392

ادامه پیشرفت های کیارشی در یکسال و یک ماهگی (13 ماهگی)

تو یکسالگی 10 کیلو 100 گرم وزن داری و قدت هم همون 80 سانت و دور سرت هم همون 47 سانته ماه های گذشته است عزیزم واکسن یکسالگی تو هم با 2 روز تاخیرانجام شد، آخه روز تولدت دلم میخواست سرحال باشی و مریض نشی و روز بعد هم که تا ساعت 1 خواب بودی و دلم نیومد بیدارت کنم و روز سوم رفتیم واکسن و به دستت زدند و خدااااااااااااااروشکر هیچ علائمی از تب نداشتی و شنگول و منگول بعد از واکسن شیطنت تو انجام میدادی کلمه جییییییییییییززززززززه رو برای زمانی که میدونی چیزی خطر داره و من منعت می کنم به کار می بری و تا شی مورد نظر و می بینی میگی جییییییییززززززززززززه وقتی گنجکشکا روی جا کولری اتاقت می نشستند و جیک جیک می کردند یاد گرفتی و میگی جییییییک جیییییک ...
1 تير 1392

مروارید دهم

سلام خوشمزه مامان دیروز متوجه شدم همون دندونی که اندازه نخود ورم کرده بود هم ورمش خوابیده هم اینکه از یه گوشش دندونت سر زده خیلی خوشحال شدم خداقل دیگه ورم نداره ولی میدونم همچنان درد می کشی مخصوصا اینکه از گوشه دهانت  به خاطر فشاری که این دندونات بهت میاره آب می ریزه درست مثل زمانیکه کوچولو بودی و من برات به خاطر ابریزش دهانت پیش بند می بستم یادش بخیر یعنی به این زودی بزرگ شدی و من اینارو به عنوان خاطره میگم باورم نمیشه این دندونت آسیابه و تا بخواد هر 4 قسمتش بیاد بیرون کمی طول می کشه و تو همچنان باید باهاش کنار بیای و دردش و تحمل کنی الهی بگردم کیارشم راستی کوچولو بالاخره برات موتور کوچولو خریدیم و تو باهاش کیف می کنی و سوارش میش...
28 خرداد 1392

مروارید های هفتم و هشتم

سلام عشق شیرینم 3 روز پیش یعنی 5 خرداد 92 دو تا از دندونهای خوشگلت اومدند بیرون و خیال مامانی راحت شد این دندونا حدود یکماهی میشه خودشونو نشون دادند و سر لثه ات سفید بود و من هر روز منتظر دراومدنشون بودم و دیدم نه اینا به این زودیا نمیخوان دربیان و دیگه هر روز بررسی نمی کردم تا اینکه اون روز دیدم اینگار سفیدتر شده دست زدم دیدم آره تیزیشونو روی دستم حس می کنم و هر دوشون با هم زدند بیرون ...الهی شکر از دو تا درد خلاص شدی و حالا دیشب داشتم پمپرزتو عوض می کردم و تو هم در حال بهانه گیری و گریه سر دادن بودی که دیدم دو تا از دندان های آسیاب بالایی که با دندان نیش هم دو تا دندون فاصله دارند خیلی متورمند و اینگار سرشون سفید بود خیلی راستش ناراحت شد...
22 خرداد 1392

مروارید نهم

کیارش جونم دیروز متوجه شدم دندون های آسیاب بالایی که اندازه نخود ورم کرده بود بالاخره یکیش سر زد مبارکت باشه عزیزم می دونم چه دردی کشیدی عزیزم اخه خیلی بی اشتها شدی و شاید در روز یه وعده غذا می خوری و اصلا میل نداری ...مامانی قبل از اینکه این دندونت در بیاد هر دو طرف لثه هات اندازه نخود ورم کرده بود و تازه بعد چند روز دیدم کبود هم شد نگران شدم و دوباره دیدم فرداش سمت راستیه هم کبود شده بود اینگار قرار بود یه دندون پوسیده از لثه ات دربیاد من و بابایی بردیمت دکتر و دکتر گفت چیز مهمی نیست و کبودیش به خاطر اینه که شاید چیز سفتی و به لثه اش فشار داده و باید این مراحل طی بشه و حتی از داخل بدن هم التهاب داره برای همین کم اشتها شده ، قربون اون لپا...
22 خرداد 1392

پیشرفت های کیارش در یکسالگی

کیارش جونم تو یکسالگیت 6 تا دندون داری وقتی با کسی خداحافظی می کنیم تو هم متوجه میشی و دستاتو به نشونه بای بای تکون میدی اصلا از سرسری کردن خوشت نیومد و حتی یکبار هم این کارو برام انجام ندادی ولی دست زدن و خیلی خوب انجام میدی و حتی به انگلیسی بهت میگم clap your hand  می فهمی و انجامش میدی و توی cd انگلیسی یه ترانه است که یه قسمتش میگه stomp your feet  و تا بهت میگم پاهاتو می کوبی روی زمین و از این حرکت خوشت میاد کلمه با با و ما ما و میگی ولی به سبک خودت مثلا تا لباس و بابایی و یا هر چیزی که متعلق به بابای ات باشه و می بینی میگی با ......یعنی مال باباییه و تا صدای در و می شنوی می گی با ولی به صورت پراکنده هم با با و پ...
8 خرداد 1392

تولدت مبارک کیارش مامان

کیارش عزیزم عشق شیرینم بالاخره یکسال از بودنت گذشت نمی دونی تو این مدت از تو چقدر جان گرفتم ، پر از انرژی شدم و از غم و غصه دور و دورتر شدم بارها خداروشکر می کنم به خاطر وجود تو ، وجود پربرکت تو ، وجود اون دستهای کوچکت و اون نگاه نافذ و لبخند شیرینت چقدر به من قدرت داد ، قدرت زندگی و ایستادگی در مقابل بعضی فشارها و به جای تحمل کردن آنها ، کنارشون زدم و این نیرو از تو گرفتم ، بودنت برای من یه دنیا شور و عشق و به ارمغان اورد ، دستهای کوچولو و لپهای نرمت و می بوسم و ازتو ممنونم که در کنارم هستی ، از تو ممنونم که با وجود تو حس زیبای مادری و در روز مادر 91 چشیدم البته باید اعتراف کنم که اون روز این حسی و که بعد از گذشتن یکسال کسب کردم نداشتم الا...
8 خرداد 1392

مرد کوچک من روزت مبارک

شیر کوچولوی مامان این دومین سالی است که با هم این روز و تجربه می کنیم ، روز مرد و یا روز پدر و تو هم که مرد کوچک خونه منی ، روز تو و روز پدر عزیزت مبارک ایشالله سایه پدرت همیشه بالای سرت باشه شیر مرد من . امروز راه رفتنت خیلی بهتر از روزهای قبل بود برای خودت طولانی راه می رفتی و کمتر زمین می افتادی داری سعی می کنی تعادلت و حفظ کنی و کمتر لق بزنی ایشالله همین روزها برای خودت مستقل میشی کوچولوی مامان
6 خرداد 1392

ماچ ماچی کیارش مامان

  سلام گل زیبای من روز جمعه 20 اردیبهشت برای اولین بار لب های کوچولوتو ورچیدی و به حالت بوسه دراوردی و منو غرق شادی کردی ...زیبای من منتظر بوسه هات روی گونه هام هم می مونم. اون روز با خاله ها کلی رفتیم ددر و دودر خوش گذروندیم
22 ارديبهشت 1392